اما مهمترین نکتهای که درباره تلقی و تصور پیروزی آسان جبهه انقلاب در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو میتواند هشداردهنده باشد، تصور شکست راحت جریان رقیب است. این ذهنیت که جریان رقیب به راحتی از جبهه انقلاب شکست میخورد، چندان با واقعیتهای موجود در میدان رقابت همخوانی ندارد. اگرچه واقعیتهای موجود در میدان نشاندهنده شانس و اقبال بیشتر جبهه انقلاب در کسب اکثریت آرای عمومی است، اما همین واقعیتها نشان میدهد جریان رقیب، یک برنامه همهجانبه و پیچیده برای ایجاد خدشه در مجموعه راهبردهای کاندیداهای جبهه انقلاب دارد. به مرور با توجه به اینکه به زمان انتخابات نزدیک میشویم، راهبردهای طرف مقابل، رونمایی میشود. در کنار این موضوع حتما باید به این واقعیت نیز اشاره کنیم که اشتباهات مهلک برخی کاندیداهای جبهه خودی در طرح مسائل حاشیهای و نیز اقدامات برخی مجریان و کارشناسان برنامههای انتخاباتی، همانند پاس گل به جبهه اصلاحات برای پیشبرد برنامههای انتخاباتی آنهاست.
اگرچه اکنون در زمان انتخابات و رقابتهای کاندیداها هستیم و باید در نوشتار و اتخاذ مواضع نهایت دقت را به کار برد تا مورد سوءاستفاده جبهه رقیب قرار نگیرد، اما گاهی اوقات لازم است برای اینکه جبهه خودی را نسبت به برخی واقعیات هوشیار کنیم و نسبت به عوارض آن هشدار دهیم، برخی واقعیتها را به صورت صریح بیان کنیم.
واقعیت این است که جبهه اصلاحات کار بسیار سختی را برای جلب توجه و حتی کسب اعتماد طرفداران خود و تودههای مردم در انتخابات پیش رو دارد. عملکرد ۸ ساله دوره روحانی باعث شد بخش مهمی از بدنه اصلاحطلبان سرخورده و نسبت به صداقت اصلاحطلبان دچار تردید شوند. همینطور در این مدت همه مردم متوجه شدند ایده مذاکره با آمریکا و توافق هستهای، آنگونه که سال ۹۲ تصور میشد ساده و عامل تغییر سریع نیست و با دشواریها و پیچیدگیهای زیادی مواجه است. طیف رادیکال اصلاحطلبان که اکنون شاکله و فونداسیون جبهه اصلاحات را تشکیل دادهاند هم پس از پایان دولت روحانی بویژه در جریان اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ بدنه اصلاحات را به سمت ساختارشکنی و ناامیدی از ساختار سیاسی ایران سوق دادند. از جمله اینکه بسیاری از سرشبکههای خارجی رادیکالهای اصلاحطلب وارد فاز براندازی شدند و عملا کارکرد آنها در کنش سیاسی درون نظام منتفی شد. مجموعه این رفتارها باعث شد اصلاحطلبان راه بسیار دشوار و شاید نشدنیای برای جلب دوباره توجه و اعتماد مردم داشته باشند. آنها تا دیروز این بدنه را به سمت رادیکالیسم هدایت میکردند و حالا دارند با آنها از رفتن به سمت صندوق رای صحبت میکنند؛ بنابراین کار آنها بسیار دشوار است. در کنار این موارد، رفتار دولت سیزدهم، ویژگیهای آقای رئیسی و شهادت ایشان باعث شد توجه عمومی به سمت جبهه انقلاب و تداوم مسیر خدمت صادقانه باشد. این نیز یک امتیاز برای جبهه انقلاب و یک مانع برای اصلاحطلبان است.
با همه این تفاسیر، اما نباید خیال ما از باخت قطعی آنها راحت باشد. واقعیتهای میدانی نشان میدهد اصلاحطلبان برنامههایی برای تحریک و ترغیب بدنه خود و نیز طیفی که فعلا از صندوق رای قهر کردهاند، دارند.
به صورت ویژه آنها در حال حاضر ۲ راهبرد را برای ترغیب بدنه قهرکرده از انتخابات و نیز تودههای مردم در نظر گرفتهاند.
۱- عزم آنها برای فعالسازی همه ظرفیتهایشان جدی است. پزشکیان کاندیدای جبهه اصلاحات است و به همین دلیل همه اصلاحطلبان خود را مقید به حمایت از وی میدانند. با این حال، اما به نظر میرسد اصلاحطلبان در حال آوردن ظرفیتهای خود به میدان هستند تا نقشی فعالانه برای جلب توجه بدنه قهرکرده از انتخابات ایفا کنند. روز گذشته در میزگرد سیاسی پزشکیان که به صورت زنده از تلویزیون پخش میشد، محمدجواد ظریف وی را همراهی میکرد. حضور ظریف در تلویزیون به نفع پزشکیان، در واقع تلاش برای استفاده حداکثری از ظرفیتها و چهرهها برای جلب نظر مردم است. به نظر میرسد اصلاحطلبان در روزهای آینده تا روز رایگیری، این رویه را ادامه دهند و چهرههای موثر را برای حمایت از پزشکیان به میدان بیاورند. چهرههایی که قطعا در حوزههای اجتماعی، ورزشی و فرهنگی، مورد توجه تودههای نزدیک به اصلاحطلبان هستند و میتوانند بخشهایی از آنها را برای حضور در انتخابات ترغیب کنند.
حتی شنیده شده آنها رایزنیهایی با موسوی و کروبی انجام دادهاند تا آنها نیز مواضعی در حمایت از پزشکیان اعلام کنند، بنابراین مشخص است اصلاحطلبان نمیخواهند یک باخت مفتضحانه در این دوره از انتخابات ثبت کنند. آنها میدانند یک باخت با فاصله رای بسیار زیاد موجب هدم اعتبار سیاسی آنها برای سالهای متمادی خواهد شد. از همین رو تلاش میکنند حداکثر توان خود را برای متقاعد کردن بدنه خود به حضور در پای صندوق رای به کار بگیرند. مستند انتخاباتی مسعود پزشکیان، روز گذشته از تلویزیون پخش شد. او در میان جوانانی نشست که میگفتند برای حضور در انتخابات باید متقاعد شوند. این مستند تبلیغاتی به وضوح نشان میدهد آنها در حال گفتگو با جوانان و تودههای قهرکرده از صندوق هستند. اینکه آیا در نهایت موفق میشوند این توده را راضی به حضور در انتخابات کنند یا نه در روزهای آینده مشخص میشود، اما آنچه در حال حاضر مشخص است اینکه اصلاحطلبان تلاششان را برای این موضوع میکنند.
۲- حقه قدیمی دوقطبی: شاید در ابتدای این دوره از انتخابات تصور میشد جبهه انقلاب از تجربیات تلخ انتخابات ریاستجمهوری دوره یازدهم (۱۳۹۲) عبرت گرفته و زمینه را برای سوءاستفاده جبهه رقیب در طرح مسائل هیجانی و تبدیل رقابت به دوقطبیهای کاذب فراهم نمیکند، اما به نظر میرسد نباید چندان نسبت به این موضوع دلخوش بود. متاسفانه برخی کاندیداهای جبهه خودی طی روزهای اخیر مواضعی گرفتند که زمینههای ایجاد فضای دوقطبی را تقویت میکند. روز گذشته نیز یکی از مجری - کارشناسان برنامه گفتوگوی سیاسی آقای پزشکیان، به شکل عجیبی مطالبی را مطرح کرد که موجب تحریک و ترغیب ظریف و اتخاذ مواضع تند از سوی وی و در نتیجه اقدام برای بازسازی دوقطبی ۱۳۹۲ شد. اینکه بازسازی دوقطبی ۱۳۹۲ در انتخابات ۱۴۰۳ به سود کدام جبهه سیاسی است، نیازی به کنکاش و جستوجوی زیادی ندارد. به هر حال این راهبرد اصلاحطلبان و ستاد آقای پزشکیان نیز برای جلب نظر تودههاست. این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که نظرسنجیها دادههای مشخصی درباره اعتقاد و باور مردم نسبت به گرهگشایی توافقات خارجی بر موضوعات اقتصادی دارد. باید نسبت به این واقعیات، هوشمندانه و با دقت عمل کرد. متاسفانه روز گذشته و پس از اظهارات ظریف در تلویزیون، بخشی از بدنه جبهه انقلاب تمرکز خود را روی پاسخگویی به مطالب خلاف واقع ظریف گذاشت. اگرچه ذکر موارد خلاف ضروری است و باید جامعه نسبت به واقعیات مربوط به توافق هستهای همچنان آگاه و مطلع بماند، اما به یاد داشته باشیم که زمینه این دوقطبی، قطعا به سود جبهه انقلاب نیست.
* چه باید کرد؟
یکی از امتیازات اصلاحطلبان در این انتخابات نسبت به جبهه انقلاب این است که توجه و تمرکز آنها روی یک کاندیداست و آنها میتوانند اقدامات خود را متمرکز و منسجم کنند. در جبهه انقلاب، اما به واسطه تعدد کاندیداها، انسجام و تمرکز فکری وجود ندارد. از سوی دیگر شوربختانه هواداران برخی کاندیداها بخشی از اقدامات خود را روی تخریب کاندیدای خودی متمرکز کردهاند که این حقیقتا خسارتبار است. نگاهی به وضعیت فعلی نشان میدهد توان جبهه انقلاب در رقابت کاندیداهای خودی با یکدیگر دارد تحلیل میرود. مهمترین ضرورت جبهه انقلاب در وضعیت فعلی، خروج از تکثر است. تکثر قطعا از انسجام فکری تودههای طرفدار جلوگیری کرده و مانع میشود رفتار انتخاباتی آنها مانند یک موتور محرک، باعث جلب توجه سایر اقشار به کاندیدای نهایی جبهه انقلاب شود، بنابراین باید همه کاندیداهای جبهه انقلاب موضع واحد و یکسانی درباره ضرورت وحدت و خروج از تکثر مطرح کنند. اجماع، راه پیروزی ما بر جریان مقابل است. قطعا اصلاحطلبان هرقدر در متقاعد کردن بدنه خود برای حضور در انتخابات هم موفق باشند، اما در صورت اجماع جبهه انقلاب، آنها تاب و توان رقابت با کاندیدای جبهه انقلاب را نخواهند داشت. از سوی دیگر همه کاندیداهای جبهه انقلاب باید خطوط کلی و اهم برنامههای خود را در مسیر خدماترسانی به مردم تنظیم کرده و یک پیام واحد به مردم ارائه دهند. باید مطالبات اصلی مردم منسجم بیان شود. باید هم نسبت به تلاش جبهه مقابل برای ایجاد دوقطبی شفافسازی شود و هم خطرات دوقطبی شدن انتخابات (مانند آنچه از ۹۲ تا ۱۴۰۰ بر مردم رفت) بازگو و بازخوانی شود.
واقعیت این است که پیروزی در انتخابات پیش رو کاملا در دسترس است. مسیر جبهه انقلاب برای رسیدن به پیروزی بسیار هموارتر از مسیر اصلاحطلبان به سمت پاستور است، لذا باید هوشمندانه رفتار کرد. قطعا راز موفقیت کاندیداهای جبهه انقلاب، مقدم دانستن مصالح جبهه انقلاب و منافع مردم، بر مصالح و منافع یک کاندیدا است. این مهم باید در رفتار کاندیداها آشکار شود. اگر کاندیدایی یا یکی از اطرافیان او، نسبت به اصل اجماع و وحدت خدشهای وارد یا ابراز مخالفت کرد، قطعا در آنجا منافع شخصی بر منافع جبهه انقلاب و نظام ارجحیت یافته است و باید سریع اصلاح شود.
به هر حال وضعیت انتخابات دارد شفافتر میشود. حتما باید نسبت به سادهسازی پیروزی و اطمینان خاطر از شکست کاندیدای جبهه مقابل هوشیار بود. این هشدار باید پذیرفته شود که با وجود در دسترس بودن پیروزی، باید مقدمات، لوازم و شروط آن نیز تدبیر شود. برخی مقاطع مانند انتخابات سال ۱۳۹۲ نشان دادهاند یک کاندیدای ۲ درصدی چگونه میتواند انتخابات را به سود خود تمام کند و در همان مرحله اول به پیروزی برسد. همان زمان نیز «وطن امروز» درباره تکرار دوقطبی و تاثیر آن بر روند انتخابات هشدار داد و درباره فراهم کردن زمینه پیروزی رقیب توسط خودمان ابراز نگرانی کرد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟